سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تبیین زمینه های وقوع جریان کربلا در دوره خلافت معاویه(قسمت اول)
بی تردید، جامعه نبوی در جایگاه جامعه ای نو بنیاد، همانند سایر جوامع شاهد دگرگونی هایی بوده و در حیات اجتماعی خود، تغییراتی را تجربه کرده است و از این جهت، حساسیتی وجود ندارد؛ ولی آن چه سبب توجه محققان و حساسیت متدینان شده، سمت و سوی این تغییرات بوده و می باشد.چه این که بر اساس شواهد و اسناد تاریخی، سیر و جهت این دگرگونی ها بعد از وجود مبارک و حیات بخش رسول گرامی اسلام(ص)، سیری نزولی و به تعبیری ققهرایی داشت و جامعه ای که با عنایت خداوند، و همّت محمد(ص)، و سرداری علی(ع) و همراهی مهاجر و انصار بر پایه ارزش های الهی و معنوی شکل گرفت، چند صباحی از عروج ملکوتی نگین خلقت نگذاشته بود که راه سقوط پیشه کرد و وضعیت به گونه ای تغییر یافت که اگر روزی مردم هنگام وضوی پیامبر اکرم(ص) پروانه وار دور وجود نورانی اش حلقه می زدند و برای تبرّک جستن به قطره های آب وضوی آن حضرت، گوی سبقت را از هم می ربودند، این بار نیز گرد هم آمده و از هم سبقت می گرفتند، ولی برای آن که میوه باغ نبوّت را در گودال غربت، تنها و بی یاور و با تیغ کین سر بریده و دامن عفت را آتش کشیده و خاندان عصمت را به اسارت برند و بر این همه بیدادگری پای کوبند و جشن پیروزی بر پاکنند!!
نوشتار حاضر در صدد بیان این است که چه دگرگونی هایی در جامعه نبوی رخ داد که امت محمد(ص) به جای مراجعه به اهل بیت رسول الله(ص) و حلقه زدن به دور خاندان وحی و عصمت، آنها را در محاصره مرگ بار خود قرار دادند؟ عاملان و کارگزاران این تغییرات چه کسانی بودند؟و مکانیزم این تغییرات چه بوده و به چه صورت انجام گرفته است؟


تغییر ارزش ها ی اصیل
با خاتمه یافتن حاکمیت 25 ساله اصحاب سقیفه و به خلافت رسیدن خلیفه خدا ورسول، انتظار می رفت که جامعه اسلامی ارزش های فراموش شده اش بازیابد و با بهره گیری از دریای موّاج معارف که از جان علی(ع) می جوشید، بتواند رفتار فردی و اجتماعی اش را سامان دهد و راه کمال و سعادت را در پیش گیرد. این امر مهم با در دست داشتن حکومت به عنوان عامل مؤثر در تغییر ارزش ها و هنجارها ممکن می شد؛ ولی تلاش های امام(ع) در این راستا در همان گام نخستین با مشکلات بسیاری روبه رو گردید؛ چرا که حضرت، حرکت اصلاحی اش را بر دو محور«عدالت اقتصادی در امر بیت المال» و« لیاقت و شایستگی در واگذاری امارت وحکومت» استوار داشت. در محور اول، عدالت علوی سبب رنجش زراندوزان و دنیا گرایان شد که به برکت بذل وبخشش عثمانی ثروت اندوخته بودند.آنان در سایه ارزش های مادی ودنیا گرایی با جنگ جمل،راه را بر امام بستند و این مانعی بود که حرکت اصلاحی امام را متوقف کرد.
محور دوم، باعث نارضایتی کارگزاران ناشایستی شد که به وسیله ی جریان سقیفه و عثمان به امارت گماشته بودند و در رأس آنها معاویة بن ابی سفیان قرار داشت. وی مانع بزرگی در مقابل سیاست علویایجاد کرد و جنگ صفین را به همراهی مردم تازه مسلمان شام به راه انداخت؛ مردمی که که در اثر سیاست تخریبی معاویه در فقر دینی و فرهنگی کامل به سر می بردند، به گونه ای  که پیامبر و خاندانش را به خوبی نمی شناختند. مسعودی در مروج الذهب به این نکته اشاره کرده و می نویسد:« یکی از دوستان اهل علم گفت: ما درباره ی ابوبکر وعمر وعلی و معاویه بحث می کردیم و عده ای ناظر مباحثه ما بودند. یکی از آنها که عاقل ترین آنها بود گفت: شما درباره ی ابوبکر و عمر و علی چه می دانید؟ من پرسیدم: شما درباره ی آنها چه فکر می کنید؟ جواب داد: آیا علی پدر فاطمه نبود؟ گفتم فاطمه کیست؟ گفت: همسر پیغمبر و دختر عایشه و خواهر معاویه! گفتم: حکایت علی چه بوده است؟ گفت: در جنگ حنین با پیغمبر کشته شد...»[1] 

روشن است که چنین مردمی، معارف بلند اسلام را نشناسند و یکصد هزار نفر از آنها در روزچهارشنبه، نماز جمعه بخوانند ودر رکاب معاویةبن ابی سفیان به جنگ جانشین خدا و رسولش بشتابند؛ جنگی که نتیجه اش تفرقه و تشتّت در لشکر امام معصوم(ع) بود. بعد چهار هزار نفر از آنان در نهروان گرد هم آمدند و به روی امام معصوم و خلیفه ای که با او بیعت کرده بودند، تیغ کشیدند. بدین صورت امام را از دشمن اصلی اسلام و مسلمانان باز داشتند؛ ودر نهایت امام(ع) را شهید کردند.

پس از شهادت امام، طولی نکشید که معاویه امور مسلمانان را با زور وتزویر در دست گرفت و خود را امیر المؤمنین خواند، در حالی که روند تغییر ارزش ها را همانند اَسلاف سقیفه نشین خود و با سرعت و شدّت بیشتر پی می گرفت.

معاویه در ابتدای حاکمیت خود توانست، چهره واقعی خود را پشت احادیث جعلی جعّال مزد بگیر مخفی  کند؛ احادیثی که او را به درجه قدیس می رساند، مثل این حدیث که ابو هریره آن را از پیامبر نقل می کند:« خداوند سه نفررا امین وحی خود قرار داده است: من، جبرئیل و معاویه» یا در روایتی دیگر ابو هریره می گوید: پیامبر چوبه ی تیری به معاویه داد د گفت: این را بگیر تا مرا در بهشت ملاقات کنی» یا«من شهر علم هستم و علی دروازه ی آن و معاویه حلقه ی آن است» و احادیث فراوان دیگرکه پدید آوردند.[2]

با این که پیامبر(ص) بار ها چهره ی واقعی معاویه را آشکار کرده بود ولی با این حال خلیفه دوم او را والی شام کرد و معاویه با اجازه او و عثمان توانست، بنیانگذار سلطنت باشد.

 
این مطلب ادامه دارد...


[ یکشنبه 88/10/6 ] [ 9:50 عصر ] [ ]

نظر